سال جهش تولید با مشارکت مردم
امروز شنبه ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳ ۰۰:۴۵

اخبار

خاطرات آداوودی از زمان جنگ تحمیلی در بیمارستان نفت آبادان

به مناسبت هفته دفاع مقدس با یکی از همکاران بازنشسته به گفتگو نشستیم تا خاطراتش را در زمان انجام وظیفه در کسوت پرستاری در بیمارستان شرکت نفت آبادان را بشنویم.

      سرکارخانم شهلا آداوودی جلفایی متولد 1338 درخانواده نفتی و شهر آبادان به دنیا آمد و مقاطع ابتدایی،راهنمایی و متوسطه را در همان شهر به پایان رساند . نامبرده سال 1356 در دانشکده پرستاری وابسته به شرکت نفت پذیرفته ودر سال 1358 به استخدام بهداشت ودرمان صنعت نفت آبادان درآمد. خانم آداوودی در طول هشت سال دفاع مقدس همراه با سایر همکارانشان که بعداً به اصفهان منتقل شدند فداکاری و ایثارگری های فراوانی داشتند. همکارانی که ایشان با آنها از آن دوران خاطره داشتند و یادی کردند: خانم ها تنهایی ، آزادانی، دهقانی سامانی، ذکرتی، کارگر و مرحومه ها خرم زاده و نیکخواه بودند که همگی بازنشسته بهداشت ودرمان صنعت نفت اصفهان می باشند . آداوودی در هشت سال دفاع مقدس در بیمارستان نفت آبادان به صورت اقماری به ارائه خدمت به مجروحان جنگ تحمیلی پرداخت و حتی در بیمارستان های اهواز و ماهشهر نیز انجام وظیفه کرده است . ایشان در سال 67 در دانشگاه اصفهان مقطع کارشناسی قبول گردید و حدود سال 1371 به اصفهان منتقل شد و در سال 1394 نیز به کسوت بازنشستگی در آمد.
       آداوودی پرستاری که در زمان جنگ در"بیمارستان شرکت نفت آبادان" انجام وظیفه می کرد گفت: 40 سال از آن سالهای ایثار و فداکاری گذشته اما خاطرات آن در ذهنم ماندگار شده است ، هر روز و هر شب آنها رو مرور و با یاد آنها زندگی خود را سپری می نمایم. خاطراتی که در آن رشادت ، دلاوری ، از خودگذشتگی و جوانمردی جوانهای بی قرار و سر از پا نشناخته در جلوی چشمانم مانند فیلم رد می شود. من در آن موقع بیست سال داشتم و الان فکر می کنم چگونه در آن شرایط سخت بدون ترس و وحشت کار می کردم. حتی من یک دوربین کوچک داشتم که در جیب کوچک شلوارم جاسازی کرده بودم و هر جا خمپاره به زمین می خورد، با وجود احتمال اصابت مجدد خمپاره در آن محل.سریعاً خودم را به آنجا می رساندم و عکس می گرفتم.
آداوودی در این گفتگو"بیمارستان شرکت نفت آبادان"را یکی از بیمارستان های مجهز در آن مقطع زمانی ایران دانست که در طی دوران دفاع مقدس بویژه حصر آبادان مدام مورد حمله دشمن بود و جوابگوی نیاز آن منطقه نبود . در این بیمارستان نیروهای رسمی و داوطلب به مجروحان خدمت ارائه می کردند. در آن شرایط جنگی از تمام امکانات استفاده می شد .به طور نمونه برای اعزام مجروحان صندلی های یک اتوبوس را  درآورده بودند  تا بتوانیم مجروح ها را ردیفی بخوابانیم و تعداد بیشتری از آنها را  به ماهشهر اعزام کنیم .
این ایثارگر دفاع مقدس شرایط سخت روزهای فعالیتش در بیمارستان نفت را این‌گونه روایت کرد:  شبها در بیمارستان تاریکی مطلق بود و ما با یک فانوس بر سر بالین بیماران حاضر می شدیم .آبی نبود و دستانمان به خون و عفونت آلوده بود . نامبرده در ادامه مشاهدات خود ار ایثار و فداکاری مجروحین این گونه اظهار داشت :  با توجه به شلوغی منطقه و آمار بالای مجروحین مجبور بودیم به ترتیب آنها را روی تخت بخوابانیم تا برای عمل با سایر اقدامات درمانی آماده کنیم.ولی باور نمی کنید اگر بگویم که بیماران نوبتهای خود را به دیگری واگذار می کردند و می گفتند آرزوی ما شهادت است. نمونه دیگر از ایثارگری اینکه : یک رزمنده 15 ساله ای که به صورت اورژانسی با درد شدید ناحیه شکم و با اجبار دوستانش به بیمارستان آورده شده بود و نهایتاً به جراحی آپاندیس منجر گردید  . صبح روز بعد با دست روی محل عمل و لنگ لنگان در حال خارج شدن از بیمارستان بود که من مانع آن شدم ؛ ولی اصرار می کرد و می گفت من باید بروم چون الان داخل جبهه به من نیاز مبرم دارند .
    نمونه دیگری از خاطرات این پرستار شریف،  اشاره به ایمان جانبازان بود که اظهار داشت ما به دلیل حجم زیاد کار و فعالیت  گاهی اوقات مقنعه امان عقب میرفت و کمی تارهای موهایمان نمایان می شد و چون دستانمان آلوده و خون آلود بود نمی توانستیم آن را جلو بیاوریم که با اعتراض آنها مواجه میشدیم.به طور مثال با این وضعیت در حال وصل کردن خون به مجروحی که خونریزی ،و رنگ پریده و بی حالی داشت، بودم که ایشان گفت خواهر اول حجابت را درست کن و بعد به من خون وصل کن.  
خانم آداودی با این سخن " این راه ، راه عشق بود و راه از دل و جان شستن "سخنان خود را به پایان رساند   

گفتگو: سید رضا بنی هاشمی 

آداوودی
خانم آداودی

۷ مهر ۱۳۹۷ ۱۱:۳۳
پایگاه روابط عمومی |
تعداد بازدید : ۲,۳۴۱

نظرات بینندگان

تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید